10% 150000
توضیحات محصول
در بخشی از کتاب کیمیاگر میخوانیم: یونس خانه را از پشت پنجره ورانداز کرد. انگار گردی از زمان بر همهجای آن نشسته بود. چشمش افتاد به حوضی که آبش از فرط ماندگی رو به سیاهی میرفت. از کنج حیاط ظرف کهنۀ مسی را برداشت و افتاد به جان حوض، اما حواسش جای دیگری بود؛ به حرفهای نورا… نورا خیره به آسمان، داشت ستارههای بیشمار را میکاوید. – یکشب قبل از آمدن این جوان، در خواب دیدم که ستارههای آسمان ریخته بودند توی حیاط خانه. غرق ستارهها بودم که از سمت ماه صدایی به من گفت: «کیمیا را عرضه کن!» جابر کتاب را بست و بوسید. با تعجب پرسید: «کدام کیمیا؟» میدانست وقتی نورا زبان باز میکند، شنونده که عاقل باشد، میفهمد این زبان وصل به سینهایست مطمئن و پر از دانش. نورا نگاهی به حیاطی انداخت که با چند ساعت قبل قابل مقایسه نبود. – بالأخره حیاط این خانه هم از ماتم درآمد!
مشخصات محصول
-
قطع
-
رقعی
-
نوع جلد
-
شومیز
-
وزن
-
130
-
تعداد صفحات
-
136
-
سال انتشار
-
1399
-
ناشر
-
عهد مانا
نظرات کاربران
- مرتب سازی بر اساس :
- نظر خریداران
- مفیدترین نظرات
- جدیدترین نظرات
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0