توضیحات محصول
از کتاب : شازده که اوج گرفت دستم را سایبان چشمم کردم تا پروازش را قشنگ ببینم محشر بود ، عجب پروازی می کرد ! می ارزید که پول یک ماه کارگری ام را بدهم و او را بخرم ، هرچقدر هم که مامان غر می زد ، می ارزید ! صدای دادهای مامان که آمد ، به خودم آمدم. رضا… با توام … دو ساعت است آنجا چه غلطی می کنی ؟ ناشتایی خورده نخورده رفتی با آن کفتر ها ور می روی؟ بی برو مغازه مش رمضان ببین آقات را پیدا می کنی یا نه ؟ پریدم لبه پشت بام و به حیاط نگاه کردم . مامان دست به کمر ایستاده بود و بالا را نگاه می کرد ، گفتم : من نمی روم ! همین دیروز هم به خاطر شما رفتم ، الکی گفت تلفن قطع است ! من دیگر رویم نمی شود بروم ، هر وقت قرضش را دادیم ، می روم و مثل آدم تلفن می کنم ! مامان چادر قهوه ای گل ریزش را بست دور کمرش و جارو را برداشت تا حیاط را جارو بزند.صدایش آرام تر شد.
مشخصات محصول
-
قطع
-
رقعی
-
تعداد صفحات
-
196
-
ناشر
-
سوره مهر
نظرات کاربران
- مرتب سازی بر اساس :
- نظر خریداران
- مفیدترین نظرات
- جدیدترین نظرات
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0