توضیحات محصول
نمای دور:مجید محبوبی: از همان زمانی که داستان «اگر بابا بمیرد» را خواندم خیلی به سرم زده بود که روستای شکورکندی را از نزدیک ببینم؛ روستایی که به مدت دو سال از محمدرضا سرشار میزبانی کرده بود. هر وقت به میاندوآب که یک ساعت با روستای شکورکندی فاصله داشت میرفتم، موانع و مشکلاتی سر راه بود که نتوانم به این روستا بروم، ولی به هر حال این اتفاق افتاد. وقتی وارد روستا شدم با اینکه هیچ نمیخواستم مردم روستا را از این موضوع با خبر کنم، ولی همه به منی که غریبه بودم و میخواستم مدرسه را ببینم، مشکوک شده بودند. با اینکه بیشتر مردم مشغول کار زراعت بودند، یواش یواش از دور و اطراف نزد من آمدند. من هنوز بروز نمیدادم تا اینکه دیدم نمیشود. باید توضیح داد تا فکرهای دیگری به ذهنشان نیاید. تا اسم آقای سرشار به میان آمد، همه پیر و جوان با هیجان و خوشحالی از ایشان یاد کردند. از کتاب:ناگهان صدای پارس تعداد زیادی سگ، در دل دشت تاریک پیچید. چهار گرگ، درست روبهروی ما، در یک صف ایستادند. انگار پارس سگها، سر جا میخکوبشان کرد. مشهدی قاسم فریاد زد: بچهها! جمع شوید پشت آتش! من و برجعلی، به طرف آتش، خیز برداشتیم و کنار مشهدی قاسم، ایستادیم. مشهدی قاسم، از ترس عرق کرده بود. زانوهای هر سهمان آشکارا میلرزید. دیگر همه چیز را تمام شده حساب میکردیم. در آخرین لحظهها، فکرهای مختلفی به مغزم هجوم آورد.صفحه 37
مشخصات محصول
-
قطع
-
وزیری کوتاه
-
تعداد صفحات
-
32
-
ناشر
-
سوره مهر
نظرات کاربران
- مرتب سازی بر اساس :
- نظر خریداران
- مفیدترین نظرات
- جدیدترین نظرات
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0