تبسم های جبهه

9786008200062

ویژگی‌های محصول
خاطرات طنز از رزمندگان دوران هشت سال جنگ دفاع مقدس برگرفته از خاطرات کوتاه و خواندنی نویسنده از هشت سال جنگ تحمیلی از بچه های با زبانی خودمانی و مایه هایی از طنز است. نویسنده در مقدمه کتابش می نویسد: شاید اکثر اونایی که گول خورده! و توی مطبوعات یا اصلاً توی کتاب های خودم ، خاطرات تلخ و شیرینم رو خونده باشن، بعضی از این خاطرات براشون تکراری باشه! بله درسته ولی … به پیشنهاد یکی از دوستان، این کتاب رو از دل همه ی خاطراتم درآوردم تا تبسم های شیرین و شادی های کودکانه مان رو در جنگ ، یک جا بذارم توی قاب نگاه تون. حالا خود دانید. اگر خوش تون اومد ، دعاشو به جون رفیقم بکنید ، و اگر هم نه ، که خب چی کار کنم تا راضی بشین؟! از جمله آثار نویسنده میتوان به تفحص، یاد یاران، یاد ایام، دیدم که جانم می رود، سی و هفت سال و… اشاره کرد.
توضیحات محصول

گزیده متن شایعه شده بود که گردان امشب رزم دارد. حسین، جیب‌خشاب و اسلحه‌اش را بالای سرش گذاشته بود. خوشش نمی‌آمد آنها را به‌خود ببندد و بخوابد. ترجیح می‌داد کمی دیرتر به ستون نیروها برسد، ولی این یکی دوساعت راحت بخوابد. جیب‌خشاب او از نوع سینه‌ای بود که رنگ سبزی داشت و مدل جیب‌خشاب‌های غنیمتی عراق بود. این نوع جیب‌خشاب‌ها به جلوی سینه بسته می‌شوند که بندهای آن را از پشت گره می‌زنند. نیمه‌های شب، یکی از نمازشب خوان‌های گردان، از حسینیه آمد؛ شلوارش را که شسته و روی بند خشک شده بود، برداشت و آمد داخل اتاق. پتویش را انداخت کنار حسین تا بخوابد. شلوارش را قشنگ تا کرد و چون بالای سر خودش جا نبود، دست بر قضا، گذاشت بالای سر حسین و بی‌خبر از همه‌جا، روی جیب‌خشاب او. ساعتی بعد، با شلیک گلوله، نیروها برخاستند و تجهیزات بسته پایین ساختمان به‌خط شدند. هنگامی که فرمانده گردان به نیروها “بدو … بایست” می‌داد، حسین متوجه شد چیزی جلویش تاب می‌خور

مشخصات محصول
  • قطع

  • رقعی

  • نوع جلد

  • شومیز

  • وزن

  • 358

  • تعداد صفحات

  • 290

  • سال انتشار

  • 1394

  • ناشر

  • شهید کاظمی

نظرات کاربران

برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.

متوسط امتیازها

0.0

نظرات کاربران

هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.