توضیحات محصول
صدای آژیر بلند شده بود. همه سراسیمه به سمت زیر زمین و پناهگاهها هجوم آورده بودند. سلما خانم، زیر بغل عروسش، مهری را گرفته بود و او را به سمت زیر زمین میبرد... شکمش بزرگ شده بود و حرکت برایش سخت بود. حاج یوسف در زیر زمین سعی میکرد موج رادیو را تنظیم کند و ببیند که حمله هوایی چطور بوده و آیا جایی را هدف موشکها و بمبها قرار دادهاند یا نه؟ رؤیا مدام طول و عرض زیر زمین را طی میکرد و خدا خدا میکرد زود این وضعیت تمام شود که نفسهای مهری، تند و تندتر شد... سلما با دیدن حال و روز مهری، یا خدای بلندی گفت و رو به حاج یوسف کرد و گفت: نکند وقتش شده! دخترم رنگ به چهره ندارد. عرق سرد نشسته روی صورتش. کدام بیمارستان ببریمش؟
مشخصات محصول
-
زبان
-
فارسی
-
وزن
-
48
-
کد دیوی
-
8fa3.62
-
مکان انتشار
-
تهران - تهران
-
تعداد صفحه
-
32
-
زمان انتشار
-
1400
-
شابک
-
9786226668323
نظرات کاربران
- مرتب سازی بر اساس :
- نظر خریداران
- مفیدترین نظرات
- جدیدترین نظرات
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0