قصه های ببر

توضیحات محصول

نمای دور: «تریگانا سن» (وزیر آموزش و پرورش وقت هند): زندگی در یک روستا، وقتی که پیوسته ببرهایی در اطراف آن پرسه بزنند، بسیار هیجان‌انگیز می‌شود. چندین سال پیش، در اطراف دهکده‌ای به نام ماشوآ، واقع در بنگال شرقی، پیوسته، ببرها پرسه می‌زدند. در همان زمان، ببرهایی هم بودند که در اطراف تپه‌های آبی کاچار، به این طرف و آن طرف می‌رفتند. در جنگل‌های برمه و تایلند نیز ببرهایی بودند که رفت و آمد آدم‌ها را در آن جا تماشا می‌کردند. ما تعدادی زیادی از این ببرها را در داستان‌های این کتاب می‌بینیم . بعضی آمیخته با شوخی و خوشمزگی‌اند، و برخی غم‌انگیز. اما همه آن‌ها به طرز زنده‌ای بیان شده‌اند. بعد از خواندن این داستان‌ها، ما بیشتر راجع به ببرها خواهیم دانست. لیلا مجومدار که این داستان‌ها را نوشته است، به خاطر سهمی که در ادبیات کودکان بنگال دارد، مشهور است. از کتاب:دیر وقتِ شب، صدایی، پدر را از خواب بیدار کرد. پل معلق، انگار که موجود سنگینی، با احتیاط، از روی آن رد بشود، غِژغِژ، صدا می‌کرد. پدر تفنگش را برداشت و از چادرش بیرون رفت. زیر نور ضعیف ستاره‌ها، ببر درشت هیکلی را روی پل دید. شاید پدر صدایی ایجاد کرد یا ببر متوجه تفنگ او شد. ببر سرش را مستقیم بالا آورد. خره‌ای کشید و با دو جست بلند، در جنگل ناپدید شد.صفحه 55