توضیحات محصول
در این داستان، "شیرین" به همراه پدر، مادر و دو برادر کوچکش در روستایی زندگی میکند. "عمو سهراب" که خواهان ازدواج شیرین با پسرش است، مرتب به برادر خود برای پاگرفتن این ازدواج، اصرار میکند. از طرفی دیگر، "ارسلان" پسر "بهرامخان"، ارباب روستا، که خواهان "شیرین" است از او خواستگاری میکند، اما "بهرام خان" با گفتن این نکته که باید عروس ما از یک خانوادهای بزرگزاده باشد، با این پیوند، مخالفت میکند. پسر "بهرامخان" نیز تصمیم میگیرد با آویختن طنابی به دور گردن، خودکشی کند. اما با سررسیدن "بهرامخان" و همسرش از این کار، صرفنظر کرده، سرانجام آنها راضی به این ازدواج میشوند. راوی در جایی از داستان میگوید: "گویی طنابی را که از گردن "ارسلان" ـ پسر بهرامخان، باز کردند، از همان لحظه برگردن من میانداختند. کاش من هرگز از مادر، متولد نشده بودم و....".
مشخصات محصول
-
زبان
-
فارسی
-
وزن
-
288
-
کد دیوی
-
8fa3.62
-
مکان انتشار
-
شیراز-فارس - فارس
-
تعداد صفحه
-
192
-
زمان انتشار
-
1384
-
شابک
-
9789643581459
نظرات کاربران
- مرتب سازی بر اساس :
- نظر خریداران
- مفیدترین نظرات
- جدیدترین نظرات
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0