توضیحات محصول
نمای دور:داوود غفارزادگان: تاریخِ نوشتن این داستان تقریبا به 20سال پیش برمیگردد. آن وقتها شرایط برای نوشتن از جنگ زیاد جالب نبود و شما به عنوان نویسنده از دو سو، دائم زیر فشار بودی. رسانههای رسمی نگاه داستانی و غیر تبلیغی به جنگ را برنمیتافتند و بخش به اصطلاح روشنفکری هم ایضاً، منتها از زاویه مخالف رسانههای رسمی. در هر دو صورت تو دیگر خودت نبودی و بلندگویی بودی که کسی دیگر از گلویت حرف میزد. من با این که در جنگ، عراق را آغازگر و متجاوز میدانسته و میدانم هنوز، اما وقتی داستان مینویسم، میخواهم داستان بنویسم نه چیز دیگر. خب در آن شرایط باید دنبال راههای جدیدتری میگشتی که هم حساسیت برانگیز نباشد و هم بتوانی داستان خودت را بگویی. خلط مبحث از آن جا پیش میآید که نویسنده حتا در توصیف یک صحنه فراخ منظر از جنگ، تنها و تنها دنبال آن آدم داستانی است که در چنان معرکهای در موقعیت مرگ و زندگی قرارگرفته. از کتاب:پول خردهایش را درآورد و ریخت روی جعبه، پیش روی ستوان. – پول دشمن هم که داری! – برای یادگاری برداشتم، با این انگشتر. دستش را جلو آورد و انگشتر فیروزهاش را نشان داد. – بچهها جنازهها را لخت میکنند. من فقط از این انگشتر خوشم آمد. پول خردهایش ریخته بود زمین؛ یک بچه دوازده سیزده ساله. ستوان چیزی نگفت. انگشتر به انگشتش بزرگ بود. پارچه پیچانده بود دور رکابش. ستوان گفت: «قلم و کاغذ حاضر کن!»صفحه 30
مشخصات محصول
-
قطع
-
رقعی
-
تعداد صفحات
-
65
-
ناشر
-
سوره مهر
نظرات کاربران
- مرتب سازی بر اساس :
- نظر خریداران
- مفیدترین نظرات
- جدیدترین نظرات
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0