10% 345000
توضیحات محصول
مقدمه کتاب : نیک خرسندم از اینکه تمام شخصیت های این داستان نه ساخته ذهن و تخیل این قلم ، که پرورده اکسیر عرفان و جهادند . و طرفه اینجاست که به جز یک نفر همه در آن سوی هستی ، رحل اقامت گزیده اند. حوادث این داستان گوشه ای از فراز و نشیب های دفاع مقدس از آغازین روز جنگ تا هنگام آزادی خرمشهر است ، لذا همه حوادث واقعی اند ، که نقش آفرینانش ، سردار شهید لشکر سلحشور انصار الحسین (ع) – استان همدان – و موسسان لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بوده اند. از کتاب : کاش یه بارم که شده ، لب باز کنی و به من بگی چکاره ای ؟ معلم قرآنی ، درس مهندسی می خوانی یا یه بسیجی هستی ؟ مادر در خیالش با محمود حرف می زد . می پرسید : اما جواب نمی شنید. هربار که او را می دید ، چشمانش نور می گرفت ، لبش به خنده وا می شد : اما گوشه دلش همچنان نگران او بود . فکر بدرقه عذابش می داد .دستپاچه می شد و می زد به حیاط یا زیر سردر حیاط می ایستاد : با قرآن و اسپند .اما این دفعه دل و دماغ دفعات قبل را نداشت.نشست کنار حوض.این پا و آن پا کرد و منتظر محمود ماند .باز طاقت نیاورد . چشمش به آب پاش پلاستیکی افتاد.بلند شد و دست های لرزانش را دور دسته پلاستیکی آن حلقه کرد و گلدان های قد و نیم قد حیاط را یکی یکی آب داد ، اما باز غرق در خیال محمودش بود .ذهن نا آرام او زندگی نوجوانی و جوانی فرزندش را در بستر زمان مرور می کرد…تا شر شر آبی که از دهانه گلدان سرریز شده بود و روی پله ها می ریخت ، او را به خود آورد.
مشخصات محصول
-
قطع
-
رقعی
-
تعداد صفحات
-
352
-
ناشر
-
سوره مهر
نظرات کاربران
- مرتب سازی بر اساس :
- نظر خریداران
- مفیدترین نظرات
- جدیدترین نظرات
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0